یه وقــــتایی که دلت گـرفته ؛ بغض داری ، آروم نـیستی ! دلت بـــراش تـنگ شده.... حـوصله ی هـیـچـکسو نـداری ! به یــاد لحظه ای بیفت کـه : اون هــمهی بی قـراری هــای تـو رو دیـــد؛ امــا .... چـشمـاشـو بست و رفــت ... !!!
مورچه ای رو مسخره میکردم که سالها عاشق تفاله ی چایی بود ؛ خودم را فراموش کردم که زمانی عاشق آشغالی بودم که فکر میکردم آدمه....
درباره ما
سلام من سامان هستم تو این بلاگ سعی کردم بهترین هارو براتون بزارم بخونیدو لذت ببرید راستی نظرات،پیشنهاد ها و انتقاد های شمارو به گرمی میپذیرم. مچکرم
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت